از هزینه های کوچک غیر ضروری در حضر باشید، زیرا یک سوراخ کوچک باعث غرق یک کشتی می شود.
" بنجامین فرانکلین "
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (7)
سفر راستین برای کشف کردن، رفتن به مکان های تازه نیست، بلکه یافتن نگاهی تازه است.
" مارسل پروست "
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (6)
! It's your life, LIVE BIG
" Josh Hinds "
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |شنبه 26 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (5)
پهلوان روی تشک مسابقه، پهلوان نمی شود؛
بلکه روی تشک، دیگران از پهلوانی او باخبر می شوند.
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |جمعه 25 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (4)
مهم نیست که چه می خواهید بکنید، مهم این است که در این لحظه چه می کنید.
" ناپلئون هیل "
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (3)
همیشه حرفی رو بزن که بتونی بنویسیش؛
چیزی رو بنویس که بتونی پاش امضا کنی؛
چیزی رو امضا کن مه بتونی پاش بایستی.
" ناپلئون "
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (2)
همه می خواهند روی قله ی کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفت ها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید.
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:,
|
آپدیت امروز (1)
نفس بکش آنگونه که گویی ریه هایت را بسیار دوست داری !
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,
|
جملاتی از کتاب "راز"
همه که با کتاب "راز" (نوشته ی راندا برن) آشنا هستید، نه؟
این کتاب به وسیله ی انتشارات مختلفی ( و مترجم های زیادی) منتشر شده . البته نسخه های انگلیسی اش هم پیدا میشه.
نسخه ای که من برای نوشتن این پست استفاده کردم ترجمه ی " میمنت رحمتی " هست و " یادواره ی کتاب " منتشرش کرده.
حالا با لبخند بریم سر اصل مطلب :
ما از سطح افکار خود صحبت می کنیم.
هر چیزی مشابه خود را جذب می کند.
وظیفه ی ما به عنوان یک انسان این است که به چیزهایی که می خواهیم پایبند باشیم.
هر فکری یک فرکانس دارد.
هر چیزی که فرستاده شود به منشأ خود باز می گردد.
به جای بد خوب ها را جذب کن.
"نخواستن" بدترین نوع اپیدمی است که قرن هاست بشر با آن مواجه است.
قانون جاذبه هر آنچه را که در موردش فکر کنی، به تو خواهد داد.
قانون جاذبه همیشه عمل می کند.
قبل از خواب فکرهای خوب بکنید.
وقتی روی چیزی با احساسات شدید، متمرکز شوی، باعث می شوی آن اتفاق سریع تر رخ دهد.
تو افکار برتری را که در ذهنت نگه داشته ای، جذب می کنی؛ چه اندیشه ها خودآگاه باشند و چه ناخودآگاه.
ذهن تو در حال شکل دادن جهانِ اطراف توست.
از لحاظ علمی ثابت شده است که قدرت یک فکر مثبت صد ها برابر بیشتر از یک فکر منفی است.
همین الآن تصمیم بگیر که :" قصد دارم فقط در مورد اندیشه های خوب فکر کنم". همزمان هم به عالم هستی اعلام کن که :" تمام افکار خوب من قدرتمند و تمام افکار منفی من ضعیف و ناتوان هستند".
من رئیس افکارم هستم.
عواطف تو خیلی سریع آنچه را که می اندیشی، به تو می گویند.
بدون شک قدردانی همان شگردی است که نعمات بیشتری را نصیب تو می کند.
تا آنجا که ممکن است شاد، سرزنده، قبراق و سرحال باش.
باید اول خوشی و رضایت درونی داشته باشی، و بعد به خوشی های بیرونی دست یابی.
عشق و تشکر می تواند تمام بیماری ها را از بین ببرد.
چه فکر کنی که می توانی، چه فکر کنی نمی توانی، در هر دو صورت حق با توست.
تا زمانی که از سؤالات خود آگاه نباشی، نمی توانی پاسخ ها را دریافت کنی.
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,
|
You Are Worthy And Deserve To Feel Special
تا به حال شده حس کنی بی ارزشی؟
حالا هرچی دلیلش باشه: یه اشتباه، حرف نامربوط، نمره های بد، رنجاندن یه دوست،...
* بعضی چیزها اون قدر ساده و واضح اند که فراموششون می کنیم...
فعلا!
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,
|
داستان (1): پند
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید:" دختر خوب چرا گریه می کنی؟"
دختر گفت:" می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است." مرد لبخندی زد و گفت:" با من بیا، من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی."
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود، لبخندی حاکی از خوش حالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت:" می خواهی تو را برسانم؟" دختر گفت:" نه، تا قبر مادرم راهی نیست!"
مرد دیگر نمی توانست چیزی بگوید، بغض گلویش را گرفت و دلش شکست.طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!
منبع: مجله ی تعطیلات سبز؛ شماره ی 101؛ نیمه ی اول دی ماه 1391؛ صفحه ی 21
نوشته شده توسط Designer | لينک ثابت |چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,